جدول جو
جدول جو

معنی قلعه محمود - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه محمود
(قَعَ مَ)
دهی است از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 40هزارگزی خاوری اتومبیل رو رامهرمز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 750 تن است. آب آن از رود خانه الهه و محصول آن غلات، برنج، گردو، پشم، لبنیات وشغل اهالی زراعت و حشم داری. و صنایع دستی زنان قالی و قالیچه و جاجیم و پارچه بافی است. راه مالرو داردو ساکنین از طایفۀ بهمئی هستند. این آبادی را رود زیر نیز می گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عَ مُ حَمْ مَ)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 27هزارگزی شمال باختری نورآباد و کنار باختر شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه. موقع جغرافیایی آن تیه ماهور و هوای آن سردسیری مالاریایی است. سکنۀ آن 150 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه اتومبیل رو دارد. ساکنین از طایفۀ غیب غلام وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ حَ فَ)
دهی است از دهستان جایزان بخش رامهرمز شهرستان اهواز، واقع در 53هزارگزی جنوب خاوری رام هرمز و 3هزارگزی خاور شوسۀ مارون به آغاجاری. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری و مالاریایی است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از رود خانه مارون و محصول آن غلات، برنج، کنجد، بزرک و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین از طایفۀ سادات هستند. این آبادی را قلعۀ حمود هم مینامند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ حَمْ ما)
شهری است متوسط بین اکم و اقران. این شهر دارای قلعه ای بزرگ است بر قلۀ کوهی و آن را تاقربوست نامند و آنگونه که درباره آن نقل میکنند این قلعه به قلعۀ انطاکیه شباهت دارد. این شهر پایتخت بنی حمادبن یوسف ملقب به لکین بن زیری بن مناد صنهاجی بربری است. وی نخستین کسی است که آن را به سال 370 هجری قمری بنیاد گذاشت. بین آن و بسکره دو مرحله و تا قسنطینیه الهواء چند روز و تا سطیف سه مرحله فاصله است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ مَ)
دهی است از دهستان کسبایربخش حومه شهرستان بجنورد، واقع در 25هزارگزی شمال باختری بجنورد و یکهزارگزی خاور مالرو بجنورد به شقان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 353 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، بنشن، میوه جات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ مُ رِ)
یکی از دههای سدن رستاق، بخش مرکزی شهرستان گرگان، واقع در 8000گزی شمال باختری گرگان. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مرطوب مالاریائی است. سکنۀ آن 155 تن، آب آن از قنات و محصول آن برنج، غلات، توتون سیگار و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان پارچه های نخی و کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 168 شود
لغت نامه دهخدا